میم - تنها

میم تنها

میم - تنها

میم تنها

گاه و بی گاه

گاه و بی گاه سری می زنیم به آشیانه

شاید غریبه ای در راه مانده باشد ، دستش را بگیرم....ولی غافل از اینکه نه راهیست برای عبور غریبه نه دستیست برای کمک...


مدت زیادیست نیامدم...غرض آمدن و گفتن همین جمله بود.

بدرود

کاش می شد

کاش می شد بی کسی را چاره کرد
دفتر دلواپسی را پاره کرد
یک سحر زلف تو را در خواب خوش
با نوازش های باران شانه کرد
در پس دیوار این شهر عجیب
در کنارت عاشقانه خانه کرد
کاش می شد دست در دست تو داد
دیده با اهل جهان بیگانه کرد
هر چه نیرنگ و ریا و رنگ بود
با حضورت با صفا و ساده کرد
باز باید یک غزل از نو سرود
نام تو در قالب هر واژه کرد

باور نکن

از صدای آب که بگذریم....

در گذر زمان ، هر چه که در خود می یابیم را به ظن و اندیشه دیگران راه می دهیم...

باشد که رستگار شویم....


مبارک نو سال!


بدون شرح

 از اجیل سفره ی عید چند پسته ی لال مانده انها که لب گشودند خورده شدند!انها که لال ماندند می شکنند !دندانساز راست می گفت پسته ی لال سکوتش دندان شکن است(حسین پناهی)

دوست

باید از بهترین دوست ترسید 

چرا که هیچ کس روح تورا آنقدر عریان ندیده است که جای دقیق زخم ها را بداند